دانلود دعا از نوحه با صدا مداحی جدید مولودی روایت حکایت داستان حدیث ۹۰

دانلود جدیدترین نوحه مداحی ها مراثی روضه دعاهای زیبا با معنی احادیث حکایات روایات کمیل معراج بوی سیب ۱۳۸۹ ۱۳۹۰ کریمی قطری ذاکر

دانلود دعا از نوحه با صدا مداحی جدید مولودی روایت حکایت داستان حدیث ۹۰

دانلود جدیدترین نوحه مداحی ها مراثی روضه دعاهای زیبا با معنی احادیث حکایات روایات کمیل معراج بوی سیب ۱۳۸۹ ۱۳۹۰ کریمی قطری ذاکر

داستان ابراهیم علیه السلام و قربانى اسماعیل علیه السلام

حکایت ابراهیم علیه السلام و قربانى اسماعیل علیه السلام  


در ادامه مطلب

ابراهیم علیه السلام و قربانى اسماعیل علیه السلام 
خداوند ابراهیم علیه السلام را ماءمور کرد که بدست خود اسماعیل علیه السلام را قربانى نماید، این جریان امتحان و آزمایشى بود براى او، تا مقدار صبر و تحملش رد برابر فرمان الهى معلوم گردد، و عطاى پروردگار نسبت به او از روى استحقاق و شایستگى و به سن سیزده سالگى رسیده ، ابراهیم ماءمور مى شود به دست خود او را ذبح کند.
ابراهیم به اسماعیل علیه السلام مى گوید: پسر جان من در خواب دیده ام که تو را قربانى مى کنم ، بنگر تا راءى تو در میان باره چیست ؟
گفت : پدرجان به هر چه ماءمورى عمل کن که انشاء الله مرا از صابران خواهى یافت . بعد اسماعیل علیه السلام خودش پدر را ترغیب به این کار مى کند و مى گوید:
اکنون که تصمیم به کشتن من دارى ، دست و پایم را محکم ببند که در وقت سر بریدنم آن موقع که کارد بر گلویم مى رسد دست و پا نزنم ، و از اجر و ثوابم کاسته نشود، زیرا مرگ سخت است و ترس آن را دارم که هنگام احساس آن مضطرب شوم . دیگر آنکه کاردت را تیز کن و به سرعت بر گلویم بکش تا زودتر آسوده شوم . هنگامى که مرا بر زمین خوابانیدى صورتم را برو بر زمین بنه ، و به یک طرف صورت مرا بر زمین مخوابان ، زیرا مى ترسم چون نگاهت به صورت من بیفتد، حال رقت به تو دست دهد و مانع انجام فرمان الهى گردد.
جامه ات را هنگام عمل بیرون آر که از خون من چیزى بر آن نریزد و مادرم آن را نبیند.
اگر مانعى ندیدى پیراهنم راى براى مادرم ببر، شاید براى تسلیت خاطرش ‍ در مرگ من وسیله مؤ ثرى باشد و آلام درونشیش تخفیف یابد.
پس از این سخنها بود که ابراهیم به او گفت : به راستى تو اى فرزند براى انجام فرمان خدا نیکو یاور و مددکار هستى .
ابراهیم علیه السلام فرزند را به منى (محل قربانگاه ) آورد و کارد را تیز کرده و دست و پاى اسماعیل را بست و روى او را بر خاک نهاد، ولى از نگاه کردن به او خود دارى مى کرد و سرا را به سوى آسمان بلند مى کرد، آنگاه کارد را بر گلویش نهاد و به حرکت درآورد، اما مشاهده کرد که لبه کارد برگشت و کند شد. تا چند مرتبه این مساءله تکرار شد که نداى آسمانى آمد:
اى ابراهیم علیه السلام حقا که رؤ یاى خویش را انجام دادى و ماءموریت را جامه عمل پوشاندى . جبرئیل به عنوان فداى اسماعیل گوسفندى علیه السلام آورد و ابراهیم آن را قربانى کرد؛ و این سنت براى حاجیان بجاى ماند که هر ساله در منى قربانى انجام دهند.(74)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد